مناجات با خداوند کریم و روضۀ سیدالشهدا علیهالسلام
صدایت میزنم یا قاضی الحاجات، پنهانی صدایت میزنم با حال اندوه و پشیـمانی صدایت میزنم یا اَیُّهَاالرَّحمٰن، نگاهی کن نگاهی کن به حال و روز من، این نابسامانی اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم، باز نیاوردی به رویم، راه دادیام به مهمانی به تو رو میزنم با کولهباری از گناهانم به تو رو میزنم ای مهربان، رو برنگردانی! بگو دردِ دِل خود را به غیر از تو، به که گویم تویی که دردهایم را نگـفته نیز میدانی پر و بالم به چنگِ نفسِ سرکش سخت زنجیر است قفس تنگ و نفسگیر است، وای از مرغ زندانی دلم لَم یَزرعِ اندوهخیزی از گناهان است ندیده تا به این لحظه به خود، یک قطره بارانی نماز و روزههای ناقـصم بوی ریـا دارد به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی مناجات بدونِ اشک را هرگز نمیخواهم مرا ای کاش با هر "یا الهی"ام بگریانی مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را وگـرنه بـندۀ خـاطی ندارد راهِ جـبـرانی در آتش هم بیندازی، بگویم: دوستت دارم دلت میآید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟ خدایا این گنهکار از عذاب قبر میترسد از آن اوقات تنهایی، از آن ساعات ظلمانی تو را جان علی موسی الرضا، با من مدارا کن به حق بوسهام بر مضجع شاه خراسانی دم افطارها با کام تشنه روضه میچسبد بخوانی روضههای تشنگیِ شاه عطشانی لبش ذکر خدا میگفت، لعنت بر سنانِ مست لبش ذکر خدا میگفت، وای از نیزۀ آنی صدای استخوانهایش تمام عرش را لرزاند به زیر سُم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی |